به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند / چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی

می نویسم که تمرینش کنم.

شاید یک خوش بینی بچه گانه باشه  وقتی که من چند ساله دیگه  به موقعیت الانم نگاه میکنم  اما عمیقا اعتقاد دارم که این همه غر و ناله و بدبینی که ما ایرانیها از هم داریم  توی همین جامعه های کوچکی که گوشه  کنار دنیا  برای خودمون درست کردیم چاره اش  این نیست که در بریم از همدیگه یا عطای بودن در کنار آدمهایی که تجربیات  و زبان مشترکی با ما دارند رو به لقاش ببخشیم یا  بدبینانه هم رو هر روز از زیر خط کش قضاوتهای از بالا به پایین رد کنیم.

چاره اش اینه که عمیقا برسیم به این درک که زشتی،  ناراستی و تناقض  در رفتار و کردار فقط به  خاطر این هست که  توی یک محیط عقب مونده رشد کردیم.  همه مون . زن و مرد.  مسئله رو از مسائل کوچک شخصی بزرگتر ببینیم و یک مسئله اجتماعی نگاهش کنیم.همه مون بدون استثنا  مریضیم.  به جای اینکه اخم کنیم به آدمها به زشتیها اخم کنیم.  با صراحت همراه با محبت  اینها رو به چالش بکشیم. باور کنیم که در رفتن از اینها معنی اش این نیست که ما این زشتیها رو در خودمون از بین بردیم. معنی اش اینه که دوباره قایمش کردیم کسی نبینه.  خیلی نا امید می شوم وقتی می بینم آدمهای زیبایی که می تونند موثر باشند نا امید می شوند و خودشون رو جدا می کنند از جامعه ایرانیها.

یک پاسخ to “به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند / چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی”

  1. hajar Says:

    like

بیان دیدگاه